جدول جو
جدول جو

معنی گیر دکتن - جستجوی لغت در جدول جو

گیر دکتن
به دام افتادن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ بِ شُ دَ)
گیر داشتن کاری، در تداول عامه، مانع و سدی در آن بودن. مشکلی در آن بودن: گیر داشتن در کاری، در انجام دادن آن مشکلی دیدن. دشواری و اشکال در برآوردن آن داشتن
لغت نامه دهخدا
(سَ بِ گُ کَ دَ)
در تداول عامه، اسیر و گرفتار ساختن کسی را که مخفی باشد، معرفی کردن و نشان دادن مخفی گاه کسی یا مقصری را: گیر دادن رفیق خود را. گیر دادن همدست خود را
لغت نامه دهخدا
تصویری از گیر داشتن
تصویر گیر داشتن
گیر داشتن کاری. سد و مانعی در راه آن ایجاد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
گرفتار ساختن کسی را، مخفی گاه متهم یا مقصری را بعمال دولت نشان دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیر دادن
تصویر گیر دادن
((دَ))
بند کردن، به کسی یا موضوعی پرداختن و از آن دست نکشیدن
فرهنگ فارسی معین
جلو زدن از کسی یا چیزی
فرهنگ گویش مازندرانی
به پایین افتادن
فرهنگ گویش مازندرانی
هول شدن، از خوشحالی در پوست خود نگنجیدن، از درخت فرو افتادن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیش آمد، اتفاق افتاده افتادن، به وقوع افتادن، به وقوع
فرهنگ گویش مازندرانی
جاخوش کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پایین آمدن
فرهنگ گویش مازندرانی
به زمین افتادن
فرهنگ گویش مازندرانی
نمایان شدن، بیرون آمدن از زیر پوشش
فرهنگ گویش مازندرانی
هوایی شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
از کوه پایین افتادن
فرهنگ گویش مازندرانی